جایی نوشته بود درِ زندگانی را که گل نگرفتهاند، اما اینجا انگار درِ زندگی را مدتهاست که گل گرفتهاند!
اینجا روزگار روی دیگرش را نشان داده است. سالهاست که با این رویش به این مردم نگاه میکند، بد اخم و دلمرده؛ خسیس و تنگ چشم هر آنچه بود و نبود گرفته است. آنقدر گرفته که میاندیشی شاید این مردم وقتی از دورانی که روزگار برقرار بوده حرف میزنند، رویایی را از گذشتهای مرور میکنند که هرگز وجود نداشته است.به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه مرکزی، رسیدن به فلوجرد آسان نیست و علیرغم فاصله 38 کیلومتری با مرکز شهرستان به نظر میرسد صدای نهضت آسفالت استان مرکزی که زمانی گوشمان را کر کرده بود، هنوز به گوش فلوجردیها نرسیده و از مرکز شهرستان که به سمت فلوجرد بروی هفت کیلومتری باید در جادهای خاکی که به گفتهی "احمدبیگی" رئیس شورای روستا، "البته صعبالعبور نیست و اگر همتی بود میشد که تا به حال آسفالت شود" را، بروی تا به جایی برسی که میگویند روستاست!نمیدانم این جاده، که "صعبالعبور" نیست مسئولیت مرگ یکی از اهالی این روستا را قبول میکند، یا اورژانس که نیامد بیمار را ببرد یا مسئولینی که به گفته اهالی سالهاست که رفتهاند و آمدهاند و تبلیغ کردهاند و وعده دادهاند و عمل نکردهاند و یا، ... زندگی که با این مردم نامهربان شده؟حتی دفتر ریاست جمهوری هم از سال 81 که احمدبیگی در این مسیر میرود و میآید و به دنبال آسفالت شدن این هفت کیلومتر است، از وعدهی آسفالت دریغ نکرده چه رسد به ادارات استان و شهرستان و نمایندگان مجلس و ...
منبع : http://isna.ir/
موضوعات مرتبط: اجتماعی ، ،
برچسب ها : فلوجرد,فقر و محرومیت, سهم فلوجرد از زندگی,تفرش,علیرضاجعفری,